مولانا و تأثیر عوامل غیبی در زندگی روحانی و معنوی
در این ابیات مولانا از عوامل پنهانی سخن می گوید که زندگی روحانی و معنوی ما را تقویت میکند و کاریز پنهان، همان سرچشمهی تأثیر روحانی است. ای غفلت زدگان، چه بسا قناعتهایی که در نهان با جان شما متصل است. ای کسی
نویسنده: محمدرضا افضلی
ای بسا کاریز پنهان هم چنین *** متصل با جانتان یا غافلین
ای کشیده ز آسمان و از زمین *** مایهها تا گشته چسم تو سمین
عاریهست این کم همی باید فشارد *** کآن چه بگرفیت همی باید گزارد
جز نفخت کان ز وهاب آمداست *** روح را باش آن دگرها بیهداست
بیهده نسبت به جان می گویمش *** نی به نسبت با صنیع محکمش
حبذا کاریز اصل چیزها *** فارغت آرد ازین کاریزها
تو ز صد ینبوع شربت میکشی *** هر چه زآن صد کم شود کاهد خوشی
چون بجوشید از درون چشمه سنی *** ز استراق چشمهها گردی غنی
قرةالعینت چو زآب و گل بود *** راتبه این قره درد دل بود
قلعه را چون آب آید از برون *** در زمان امن باشد بر فزون
چون که دشمن گرد آن حلقه کند *** تا که اندر خونشان غرقه کند
آب بیرون را ببرند آن سپاه *** تا نباشد قلعه را زانها پناه
آن زمان یک چاه شوری از درون *** به ز صد جیحون شیرین از برون
قاطعالاسباب و لشکرهای مرگ *** همچو دی آید به قطع شاخ و برگ
در جهان نبود مددشان از بهار *** جز مگر در جان بهار روی یار
در این ابیات مولانا از عوامل پنهانی سخن می گوید که زندگی روحانی و معنوی ما را تقویت میکند و کاریز پنهان، همان سرچشمهی تأثیر روحانی است. ای غفلت زدگان، چه بسا قناعتهایی که در نهان با جان شما متصل است. ای کسی که از آسمان و زمین مایههایی گرفتهای تا جسمت چاق و فربه گردد. ضمناً مولانا به این نکته اشاره دارد که وجود آدمی- هم از نظر جسم و هم از نظر روح- روابط آشکار و نهانی با تمام کائنات دارد و از همهی آنها تأثیر میپذیرد. همه اجزای بدن جنبهی عاریتی دارد و آن چه به جسم و جسمانیات مربوط است تماماً غیر اصیل است و کمتر باید بدان دلبستگی پیدا کرد، زیرا هر چه از دنیا برگرفتهای و به وسیله آن، جسم را پروراندهای، باید آنها را پس بدهی، به جز روح که نفخهی خداوند بخشنده است. پس فقط روح انسان شایسته تکریم و توجه دارد. بنابراین، باید به کار روح بپردازی که همهی امور غیر معنوی بیهوده است. البته این بیهوده بودن به دلیل مقام شامخ روح نسبت به ساختمان استوار و خللناپذیر خود است. از این رو، نباید مراتب ارزشی این ساختمان استوار را نیز فراموش کرد.
خوشا بدان قناتی که اصل همه سرچشمهها و کاریزهاست که تأثیر و تقویت روحانی است. آن قنات می جوشد و تو را از سایر قناتها بینیاز میکند؛ یعنی اگر به مسببالاسباب حقیقی تکیه کنی، از جمیع اسباب و علل صوری بینیاز میشوی. ای کسی که اسیر لذات فانی دنیوی هستی و از لذات آن بهره میجویی، هر چه از مقدار آن لذات بیرونی کاسته شود طبعاً خوشیهای تو نیز کاسته میگردد. به قول مولانا در دیوان شمس:
کاری ز درون جان تو میباید *** کز عاریهها تو را دری نگشاید
یک چشمه آب از درون خانه *** به ز آن جویی که ز بیرون آید
خلاصه و جان کلام: اگر دل خوشی تو از دنیای آب و گل باشد، نتیجهاش غم و غصه است، زیرا همواره همواره چیزی را از دست میدهی، چرا که هستی انسان به مثابه قلعهای است که اگر آب دنیا از آن قطع شود، همهی ساکنان قلعه از میان میروند و این قلعه برای بقای خود باید چشمهای در درون خود داشته باشد و آن چشمهها همان ایمان و روشنی باطن هستند که از عالم غیب تقویت میشوند و رشد کمال مییابند. اگر روح به ایمان و شناخت عالم معنا روشن نباشد، هستی صوری و این جهانی فنای محض است. «قاطع الاسباب» قدرت حق است که با مرگ همهی سببها و عوامل دنیایی یا وجود مادی را مثل شاخههای درخت میبرد و این شاخههای بریده دیگر رویش نخواهد داشت، مگر در درون آنها معرفت حق و ایمان و بهار لقای حضرت معشوق پدید آمده باشد.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}